آینازآیناز، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

آیناز گلی

سه شنبه 20 فروردین 92

با سلام دیر به دیر میام خودم می دونم، مقصر مامانه که وبم رو زود آپ نمی کنه!!!!! و همین طور بابایی که بیرون نمی بره دخترمو!!! البته مدرسه ها بهد تعطیلات خسته کننده است بعدشم خواب ظهر و کارا فرصتی نمی مونه! گناه داره دخترم این روزا همش تو خونه است. سه شنبه گذشته آیناز رو بردیم پیتاز بعدش بردیمش پارک حسابی بازی کرد ...
30 فروردين 1392

پنج شنبه 29 فروردین

قرار بود بریم به سید معین سر بزنیم ولی بابایی پیشنهاد داد قرار بذاریم شام بریم پارک ما هم قبول!!! اولویه درست کردم ولی امان از آیناز قول داده بود بخوره ولی پارک که رسیدیم زیر قولش زد با اولویه میونه ای نداره قبل شام با سید معین رفتن با وسیله ها بازی ...
30 فروردين 1392

سیزده به در 92

با سلام خیلی دیر اومدم وبلاگ آیناز رو آپ کنم، آخه زیاد سر حال نبودم خونه هم نبودیم 13 روز عید شوش و اندیمشک بودیم از اول عید بگم که همه مارو گذاشن رفتن مسافرت ما هم با نه نه جون نگهبانی خونه رو دادیم چند روز رو هم رفتم اندیمشک فقط و فقط خواب بودیم یه روز با عمو رحیم و مهمون شمالی ها رفتیم باغ آجی سمیرا، کلی با ابوالفضل بازی و خاک بازی و گل بازی کرد ولی متأسفانه عکسی ازشون نگرفتم آخه من بلند نمی شدم برم دنبالشون باید باباش می گرفت 12فروردین هم مهمون عمو رحمان بودیم باز من عکس نگرفتم چون گوشیم یادم رفته بود تنها عکسی که تو این 13 روز ازش گرفتم این پایینی هستش که دختر بلا تو چمن ها خوابیده ...
17 فروردين 1392

عیدی دادن آیناز

پنچ شنبه شب ٢٤ اسفند همراه آیناز و یونس عمو ولی و عمو مهدی و زن عموها رفتیم عیدی عمه ها رو بدیم که خونه نبودن ما هم رفتیم حرم دانیال نبی تا از مهمونی برگردن ...
26 اسفند 1391

پنج شنبه آخر سال 91

روز چهارشنبه تعطیل شدم به خاطر همین من و آیناز با ریل باس چهارشنبه رفتیم اندیمشک  پنج شنبه هم اول سر مزار بابابزرگ خودم رفتیم بعد شوش رفتیم سر مزار بابابزرگ آیناز و بابابزرگ مادری خودم ...
26 اسفند 1391

دعوت عمه کشور

جمعه ١٨ اسفند همگی دعوت عمه کشور بودیم ، رفتیم طبیعت سرسبز شاوور آیناز با بچه ها طبق معمول حسابی مشغول خاک بازی شد حسابی خودشون رو خاکی کردن!!!!!   ...
26 اسفند 1391

عقد دختر دایی مامان

جمعه ١١ اسفند عقد دختر دایی امیر(پریناز) بود کلی برا خودش رقصید فقط شبش سرد شد آینازم سرمای کوچیکی خورد مجبور شدم شنبه ببرمش دکتر ...
14 اسفند 1391

طبیعت گردی آیناز همراه با عمه زاده ها و عموزاده ها

جمعه ٤ اسفند به همراه تمام عموها به جز عمو رحیم که کار بنایی داشتند و همچنین عمه ها و عمه زاده ها بیرون رفتیم مهمون بابای آیناز آیناز به همراه پسر عمو یونس و عمه زاده ها فاطمه و سجاد و مهرسا و اسماء کلی خاک بازی کردن خودشون رو کثیف کردن حسابی!!!! ولی هیچ کس به بچه ها گیر نداد تا حسابی بازی کنن و بهشون خوش بگذره فاطمه از همه بزرگتره و اسماء هم از همه کوچکتره این وسط یونسم سجاد و اسماء رو یه کتکی زد!!!!   ...
14 اسفند 1391

26 بهمن تولد 4 سالگی

آیناز روز ولنتاین به دنیا اومد، ٢٦ بهمن انگار دیروز بود شنبه ساعت ١:٤٥ دقیقه ظهر بیمارستان آپادانا اهواز دیروز برا تولد ٤ سالگی اش باباش کیک و شمعی و فشفشه و کلاهی خرید یه جشن ساده سه نفره گرفتیم ان شاا... برا ٦ سالگی اش برنامه داریم همه دوستاش رو بگیم تا اون موقع پیش دبستانی که میره کلی دوست هم پیدا می کنه الان بچه های مجتمع همه پسرن دوست خاصی نداره چند تا از عکس هاش رو پایین می ذارم ...
27 بهمن 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آیناز گلی می باشد