آیناز گلی

امسال تعطیلات بیشتر شوش بودیم فقط 1 شب اندیمشک رفتیم بیشتر تعطیلات هم تو دشت و صحرا بودیم شنبه 2فروردین چای و میوه بردیم بیرون که آینازو یونس دانه های سیب رو کاشتن انتظار داشتن همون لحظه درختش هم سبز بشه میوه هم بده اینجا در حال کاشت دانه های سیب سر دونه ها هم دعوا می کردن 1شنبه 3 فروردین با عمه کشور و آجی لیلا پسر عمه مجاهد وخانمش ومهرسا وعمو ولی وزن عمو و یونس بیشه عباس آباد نزدیک حمید آباد شوش هستش رفتیم 2شنبه 4 فروردین دوست بابایی آقای خسروانی اومدن اونم خوش گذشت 3شنبه هم فقط یونس رو با خودمون بردیم همون جایی که سیب کاشته بودن 4 شنبه فقط به اتفاق یونس طرف تاج العارفین رفتیم چقدر دوتاشون با ...

امسال چهارشنبه سوری برنامه خاصی نداشتیم تا اینکه آقای کریمی بابای دانیال زحمت منقل و آتیش رو کشیدند بچه ها هم تو حیاط از رو آتیش می پریدن وکلی ذوق می کردن اینم دو تا عکس از بچه های مجتمع از راست ماهان چراغ زاده امسال پیش دبستانی هست،دانیال کریمی کلاس اول، محمدحسین مرادی کلاس دوم و آیناز ایزدی فر که سال دیگه پیش دبستانی می ره ان شاا... ...

قرار بود شنبه 26 بهمن تولد 5 سالگی آیناز رو خصوصی بگیرم ولی بابایی جمعه شب رفت مشهد و شنبه شب برمی گشت این جور شدکه یکشنبه با وجود خستگی بابایی جشن خانوادگی رو گرفتیم تا ان شا... 6 سالگی جشن بزرگی براش بگیریم ایلیا یه کمی اذیت بود خوابش می اومد اجازه نداد لباسش رو عوض کنم تو عکسها هم بی حاله!! باباش هم به خاطر خستگیش تو عکسا خسته افتاد سفارش کرد حذفش کنم اشاره میکنه 5 سالشه ان شا... 120 سالگیت قربونت بشم سفارش کرده بود به باباش کیک باب اسفنجی بگیره براش     بابایی حذف شده از عکس وایلیا بی حوصله!         ...

عکس های کوچیکی  آیناز رو نگاه که میکنم میبینم داداشش هم شبیه خودشه تقریباً حالا شما بگید شبیه هستن؟ اینجا 26 روز دیگه آیناز 5 سالش کامل میشه ایلیا هم 3 روز دیگه 3 ماهش کامل میشه ...

بعد از چهل روز که اهواز بودیم شوش و اندیمشک رفتیم. به همراه بابایی و آیناز ویونس و ایلیا و زن عمو آرزو پنچ شنبه برا دو ساعت بیرون رفتیم تا ریه هامون نفسی بکشن بازی با راکت تنیس اونم رو زمین این از کارای یونسه اینم خاک بازی و سنگ بازی آیناز و آتیش بازی یونس ...

هروقت ایلیا رو می خوام حموم ببرم آیناز کلی کمکم میکنه  قربونش برم بعدش باید خودش رو حموم کنم که ناراحت نشه اینم ایلیا و آیناز بعد حمام ...

آیناز هر روز صبح ساعت 9 با صدای ایلیا از خواب بیدار میشه وگرنه باید تا لنگ ظهر بخوابه  اول این کاری که میکنه دست و صورت نشسته و مو شونه نکرده میاد بازی با داداشش ایلیا چقدر آیناز رو دوست داره چشمش فقط دنبال آینازه ...

آیناز خیلی زیاد ایلیا رو دوست داره به قول خودش اندازه دنیا مرتب هم قربون صدقه اش میره این عکس پایین خود آیناز گرفته راستی برا ایلیا هم وبلاگ ساختم لینک شده به وبلاگ آیناز سمت چپ می تونید لینکش رو ببینید ...

ایلیا کوچولو داداشی آیناز 3 آبان به دنیا اومد، آیناز که خیلی دوستش داره مرتب قربون صدقه اش میره اینجا ایلیا زردی داره چون خودش هم سرخ و سفیده عزیزم نارنجی شده  حمام اول ایلیا البته با کمک دختر گلی بعد از حمام هم تخت خوابید اینم عکاسی آیناز خانم از داداشی اینم عکس 20 روزگی ایلیا  ...