آینازآیناز، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره

آیناز گلی

دلتنگی های مامان

1393/6/24 16:55
نویسنده : مامانی
748 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر گل مامان

نزدیک مهر هستیم و شروع سال تحصیلی، آیناز من دیگه بزرگ شده پیش دبستانی می خواد بره مامانش دلتنگ شده واسه دخترش واسه بچگی هاش انگار دیروز بود شب با کلی کلنجار 2 و 3 شب بزور می خوابید یادش بخیر

آدم گاهی دلش واسه سختی ها هم تنگ میشه

آینازم! زود بزرگ میشی و من همینجوری دلتنگ تر بچگی هات میشم چند سال دیگه اگه عمری باشه دلتنگ غروب های تابستونی که تو ایلیا رو پارک میبردم میشم

دلتنگ روزایی میشیم که بازار میرفتیم بهونه میگرفتی نق میزدی هر چیزی میدی می خواستی برات بخرم منم برا ساکت کردنت بستنی می خریدم و تو هم راحت و بی خیال بستنی می خوردی و دست و صورت و لباس کثیف میکردی لذت می بردی و بابایی حرص می خوره  به وضعیت موجودت !ولی دلتنگ همین سر خوشی هات که با بستنی همی چی رو فراموش میکنی عزیزم

یه روزی اینقدر بزرگ میشی که من دلم تنگ میشه برا روزایی که، تو و ایلیا رو کول بابایی سوار می شدید و سر خوشانه می خندید عزیزای من دلم برا لحظه لحظه این زمان ها تنگ میشه از الان دوست دارم دختر گلم آیناز مامان

یادش به خیر انگار دیروز بود که از دست تو کابینتها رو کش زدم حالا هر وقت ایلیا میره سراغشون مادرانه میری دنبالش که به خودش آسیبی نزنه عزیزکم دلم برا این احساسات تنگ میشه گل مامان

دلم تنگ میشه برا زمانهایی که با هم کیک میپختیم

دلم تنگ میشه برا احساسات لطیفت به ایلیا

حالا دیگه داری بزرگ میشی مامانی  درخواست ها داره خانمی میشه

گفتم دلتنگم چون دوست ندارم ازم فاصله بگیری دوست دارم همیشه محرم رازت باشم همیشه جات تو آغوش من باشه موقع خوابت بالشت سرت پای مامانی باشه

آینازم بخند همیشه !که صدای خنده تو برآورده شدن همه آرزوهامه

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آیناز گلی می باشد